اهل بیت چیست ؟ و اهل بیت رسول خدا چه کسانی هستند؟
پیوند قرآن و اهلبیت به عنوان دو عنصر ارزشمند در ساحت هدایت دینی ، پیوند ژرف ، عمیق و ناگسستنی است. قرآن کریم به عنوان آخرین کتاب آسمانی ، رسالت هدایت نسلهای بشری تا انتهای عالم را به دوش میکشد و اهلبیت من حیث مفسر ، مبین ، حافظ و نگهدارنده قرآن ، نقش مکمل را ایفا مینمایند. پیوند و ارتباط این دو آن چنان تنگاتنگ است که اگر یکی رها شود ، دیگری مؤثر نخواهد بود ، زیرا قرآن زمانی میتواند نقش هدایتگری خود را به درستی ایفا نماید که درست تفسیر و تبیین شود ؛ امری که به عهدهی اهلبیت گذاشته شده است.
در هر زمانی بهره برداری از قرآن منوط به تفسیر و تبیین درست آن است و قرآنی بدون تفسیر مانند چراغی است در دست انسان نابینا. از اینجاست که بررسی میراث تفسیری اهلبیت ضرورت پیدا میکند ، زیرا این میراث گرانبها زمینه ی بهرهگیری از قرآن را در تمام زمینههای زندگی فراهم میکند و به انسانهای طالب هدایت، بینایی میبخشد.
واژه اهلبیت مرکب از دو واژه اهل و بیت است. طبق معمول ، تعریف و بیان مفهوم این واژه نیازمند بررسی معنای لغوی و اصطلاحی دو کلمهای است که این واژه را شکل داده است ، اما از آنجایی که اهلبیت در بحث ما یک اصطلاح خاصی است فراتر از معنای لغوی و اصطلاحی رایج آن ، ازاین رو پرداختن به معنای لغوی و اصطلاحی مورد نظر نیست و تنها به تبیین واژهی اهلبیت به عنوان اصطلاح خاص قرآنی اشاره میگردد.
واژهی اهلبیت را اولین بار قرآن کریم در آیه 33 سورهی احزاب به کار برده است :
«إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً» «همانا خداوند اراده کرده است تا ناپاکی ها را از شما اهلبیت دور و شما را پاک و پاکیزه گرداند.»
گر چه در اینکه منظور از اهلبیت در این آیه شریفه چه کسانی هستند ، اختلاف نظر های فراوانی بین مفسران دیده میشود ، ولی روی هم رفته از نقطه نظر غالب روایاتی که در تفسیر این آیه وارد شدهاند و همچنین دیدگاه بسیاری از مفسران بزرگ ، منظور از اهلبیت در این آیه ، رسول خدا ، حضرت علی ، حضرت فاطمه ، امام حسن و امام حسین میباشند. این نظریه را بسیاری از صحابه و همسران پیامبر نیز پذیرفتهاند.
از این جمله میتوان به ابو سعید خدری ، انس بن مالک ، واثله بن اسقع ، ام سلمه ، ام المؤمنین عایشه ، ابن ابی سلمه ربیب پیامبر، سعد بن ابی وقاص ابو برزه ، ابو الحمراء ، ابو لیلی انصاری ، براء بن عازب ، ثوبان ، جابر بن عبد الله ، زید بن ارقم ، عبد الله بن جعفر، عبد الله بن عباس و عمر بن الخطاب اشاره کرد.
در حدیثی از امام صادق(ع) میخوانیم که حضرت از پدرانش روایت میکند که پیامبر فرمود :
من دو چیز ارزشمند و گرانبها در میان شما میگذارم ، کتاب خدا و عترت و اهلبیتم را و این دو از هم جدا نمیشوند تا در سر حوض کوثر بر من وارد شوند ، مثل این دو انگشت سبابهام. جابر بن عبد الله انصاری که در مجلس بود برخاست و گفت : این رسول خدا عترت و اهلبیت تو کیست ؟ حضرت فرمود : علی ، حسن و حسین و امامان دیگر که از نسل حسین میباشند تا روز قیامت.
پس منظور از اهلبیت در اینجا، همان اهلبیت در اصطلاح قرآن و پیامبر اسلام، یعنی ائمه اثنی عشر است.
معروفترین حدیث در این زمینه حدیث ثقلین است : قال رسول الله : انی تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی اهل بیتی و انهما لن یفترقا حتی یردا علی الحوض ... و قال : ما ان تمسکتم بهما لن تضلوا ابدا ...(44)
من دو چیز گرانبها برای شما میگذارم ، کتاب خدا و اهلبیتم. این دو از همدیگر جدا نمیشوند تا اینکه در حوض کوثر به من ملحق شوند ... و فرمود : تا وقتی به این دو تمسک کنید هرگز گمراه نمیشوید.
از جابر بن عبدالله نقل شده است که رسول خدا فرمود:« اى مردم!من در میان شما، چیزهایى را بر جاى گذاشتم،اگر آنها را بپذیرید،هرگز گمراه نخواهید شد:کتاب خدا،و عترتم، خاندانم» (ترمذى در صحیح خود ج 5 ص 328 آورده است.شماره حدیث 3874 است)
و از زید بن ارقم است که رسول خدا فرمود:«براستى که در میان شما چیزهایى بر جاى گذاشتم که اگر بدانها چنگ زنید،هرگز بعد از من گمراه نخواهید شد:کتاب خدا-رشته کشیده شده میان آسمان و زمین-و عترتم،خاندانم;و آن دو هرگز از هم جدا نمىشوند تا کنار حوض[کوثر]به سوى من باز گردند.پس مواظب باشید،بعد از منچگونه درباره آن دو جاى مرا خواهید گرفت»(ترمذى در صحیح خود ج 5 ص 329 روایت کرده استشماره حدیث 3876 ) و همچنین ازهمین شخص است که رسول خدا در روز غدیر خم فرمود:«گویا من[بهلقاء الله دعوت شدم و اجابت کردم کنایه از این که:پس از رحلتم از دنیا در میان شما دو شئ گرانقدر گذاشتهام-یکى از آنها بزرگتر از دیگرى است:کتاب خداى بزرگ و عترتم.پس مواظب باشید که چگونه نسبتبه آنها جاى مرا پر خواهید کرد،چه آنها هرگز از یکدیگر جدا نشوند تا کنار حوض[کوثر]بر من باز گردند.»و بعد فرمود:«براستى که خداى بزرگ صاحب اختیار من است، و من صاحب اختیار هر مؤمنى هستم.»آن گاه دست على را گرفت و گفت:«هر که را من صاحب اختیارم،این[على]صاحب اختیار اوست.پروردگارا دوستبدار هر کس او را وستبدارد و دشمن بدار هر آن کس را که با او دشمنى کند»(حاکم در صحیح خود«مستدرک»ج 3 ص 109 آن حدیث را آورده است)
و از زید بن ثابت است که پیامبر خدا گفت:«من پس از خود در میان شما دو جانشین مىگذارم:کتاب خدا-رشته امتداد یافته بین آسمان و زمین (یا ما بین آسمان تا زمین) -و عترتم،اهل بیتم و آن دو هرگز جدا نگردند تا کنار حوض[کوثر]به سوى من باز گردند»(امام احمد در جزء پنجم از مسند خود ص 181 آورده است.البته از دو طریق صحیح روایت کرده است)
البته این احادیث و بسیارى از احادیث مشابه آنها دلالت دارند بر این که اهل بیت پیامبر منحصر به کسانى هستند که به فراوانى از صفات زیر برخوردارند:
(1) آنان عترت پیامبرند،و عترت مرد،نزدیکترین خویشاوندان او از گذشتگان و باقى ماندگان خاندان و نسل اوست.و به این ترتیب از محدوده اهل بیت پیامبر،زنان و یاران پیامبر و اصحاب غیر هاشمى خارج مىشوند
(2) آنان در بالاترین درجات تقوا و شایستگىاند،زیرا که ایشان از قرآن جدایى ناپذیرند،در صورتى که ناپرهیزکاران در جهتخلاف قرآنند.و از آن رو هاشمیان گناهکار که از خدا نافرمانى مىکنند و هم به طریق اولى گناهکاران غیر هاشمى از شمار اینان خارج مىشوند.
(3) آنان در بالاترین درجات از بینش دینى و داناترین مردم به زبان قرآنىاند هاشمیانى که نادانند و از بینش دینى محدودى برخوردارند-هر چند شرف خویشاوندى پیامبر (ص) را دارند-از فرزندان معنوى او نیستند،زیرا شخص نادان و آن که بینش محدودى دارد-دانسته یا ندانسته-در معرض مخالفتبا قرآن است.و هیچ گونه ضمانتى براى موافقت در گفتار و رفتار او با قرآن وجود ندارد.تبعیت مردم از مثل او و پیروى او-گاهى-منجر به مخالفتبا کتاب خدا خواهد شد.
احادیثى که گذشتبوضوح دلالت دارند بر این که معرفت دینى خاندان پیامبر،معرفتى ستیقینى نه اجتهادى،و گرنه مىبایست در اکثر اوقات از قرآن جدا مىبودند.به همین دلیل مجتهدى،چون ابن عباس-با وجود علو مقام و این که پسر عموى پیامبر است-از محدوده اهل بیت پیامبر-به حسب معنا-خارج است،تا چه رسد به دیگر اصحاب که از بستگان پیامبر نبودهاند و به مقامى چون مقام ابن عباس نایل نشدهاند.پس هیچ یک از مجتهدان-هر چند براى اجتهاد خالصانه خود-چه به حق رسیده باشند و یا خطا کنند داراى پاداش و اجرند،از خاندان پیامبر-بر طبق روایات صریح قبلى-نیستند.
چگونه گروهى را مشخص کنیم؟
یک بار دیگر به حدیث زید بن ارقم-که پیشتر گذشت-باز گردد و آن را بخواند.همان حدیثى که حاکم در جزء سوم از صحیح خود«المستدرک»آورده است،آن که به نام یکى از اعضاى عترت تصریح مىفرماید و او امام على است. پس گروه حقى که با این فرد برجسته هماهنگ است،همان عترت است.و گروهى که مخالف اوست از عترت نیست،هر چند که همه افراد آن به پیامبر خدا انتساب داشته باشند.
احادیث تسمیه:
از جمله احادیثى که از اعضاى خانواده پیامبر به نام،یاد کرده،احادیث ذیل است:مسلم در صحیح خود از سعد بن ابى وقاص روایت کرده است که او گفت:«...و هنگامى که این آیه نازل شد:پس بگو:بیایید تا فرزندانمان و فرزندانتان،زنانمان و زنانتان...را بخوانیم...،پیامبر خدا، على،فاطمه،حسن و حسین را طلبید،پس فرمود:بار خدایا اینان خاندان منند»(ج 15 ص 176.البته ترمذى،حاکم و بیهقى نیز آن را نقل کردهاند)
ترمذى در صحیح خود از عمر بن ابى سلمه روایت کرده است که او گفت:«این آیه در خانه ام سلمه بر پیامبر (ص) نازل شد:«اراده خداوند تعلق گرفته است تا از شما-خاندان پیامبر (ص) -ناپاکى را دور کند،و شما را به طور کامل پاک دارد.».پس پیامبر،فاطمه،حسن و حسین را طلبید،و آنان را با کسا پوشانید و على را نیز که پشتسرش بود با عبایى پوشاند،سپس فرمود: بار خدایا اینان اهل بیت منند پس،پلیدى را از آنان بزداى و آنان را به طور کامل پاک بدار.ام سلمه گفت:یا رسول الله آیا من هم با آنان هستم؟فرمود:تو بر جایگاه خود هستى و روى به سوى خیر و سعادت دارى.».ترمذى گوید:و در همین باب از ام سلمه،معقل بن یسار،ابى الحمراء و انس بن مالک،روایتشده است.( ج 5 ص 328 (شماره حدیث 3875))
امام احمد در مسند خود از ام سلمه همسر پیامبر (ص) روایت کرده است که او گفت:«این آیه در خانه من نازل گردید:خداوند اراده فرموده است تا از شما خانواده پلیدى را دور سازد و شما را به طور کامل پاک دارد،و در آنخانه،فاطمه،على،حسن و حسین بودند،پس پیامبر آنان را با عبایى که روى خود داشت پوشانید،سپس گفت: (بار خدایا) اینان خاندان منند،پس از آنان پلیدى را دور کن و آنان را کاملا پاک گردان.»( 6 ص 292 سید تقى حکیم در کتاب«اصول فقه»مقارن ص 155-156 به نقل از کتاب در المنثور سیوطى ج 5 ص 198 آورده است که حاکم و بیهقى این حدیث را روایت کردهاند)
و مسلم از عایشه همسر پیامبر روایت کرده است که او گفت:پیامبر خدا بیرون آمد در حالى که عبایى بافته از موى سیاه بر دوش او بود،پس حسن آمد،او را داخل عبا کرد،بعد حسین آمد،او را نیز داخل کرد،و بعد فاطمه آمد،او را هم به زیر عبا جاى داد،سپس على آمد و او را هم با عبا پوشاند،آن گاه فرمود:«خداوند اراده فرموده است تا از شما خانواده پلیدى را دور سازد و شما را کاملا پاک گرداند»(صحیح مسلم ج 15 ص 192-195)
در در المنثور سیوطى (در تفسیر قرآن) به دو روایت زیر برمىخوریم:
ابو الحمراء (از اصحاب پیامبر) مىگوید:مدت هشت ماه در مدینه مراقب پیامبر بودم هیچ گاه براى نماز بیرون نیامد،مگر اینکه اول به در خانه على مىآمد،دستش را دو طرف در قرار مىداد و مىگفت:«نماز!نماز!خداوند اراده کرده است فقط از شما خانواده پلیدى را دور کند و شما را به تمام پاک دارد» و و از ابن عباس است که گفت:نه ماه پیامبر خدا را مىدیدیم که هر روز موقع نماز در خانه على بن ابى طالب مىآمد و مىگفت:«درود و رحمتخدا بر شما خانواده،خداوند اراده کرده است تا از شما خانواده پلیدى را دور سازد و شما را کاملا پاک دارد» (ج 5 ص 198 (الفقه المقارن از حکیم ص 155)
و انس بن مالک روایت کرده است که پیامبر خدا شش ماه به طور مداوم آن جمله را مىگفت.( احمد در مسند خود ج 3 ص 286 آن را نقل کرده است)
البته این احادیثبوضوح دلالت دارد که هر یک از این چهار تن فردى از افراد خاندان پیامبرند،همچنان که عضویت هر شخص دیگرى را-از کسانى که در زمان پیامبر در قید حیات بودند،چه از هاشمیان و یا از زنان پیامبر-منتفى مىداند.این قول پیامبر (ص) :بار خدایا اینان خاندان منند،دلالت روشنى دارد بر این که عضویتخاندان پیامبر در دوران زندگانى آن بزرگوار منحصر بر آن چهار تن بوده است.بنابراین،همه افراد دیگر-حتى عمویش عباس،جعفر بن ابى طالب و سایر افراد حاضر در زمان بیان این مطلب-از دایره عترت مورد نظر خارجند،هر چند که همگى از خویشان نزدیک او بودند.
گستره معنایی و مفهومی اهل بیت در قرآن
با آن که درباره مصداق اهل بیت (ع) در آیه 33 سوره احزاب اقوال گوناگونی وچود دارد ( مجمع البیان طبرسی ؛ ج 7 و 8 ص 588 وا 559) ولی بر پایه شواهد فراوان روایی معتبر از اهل تسنن ( اسباب نزول ، واحدی ؛ ص 200 و نیز روح المعانی ؛ ج 12 ص 21 و نیز جامع البیان ؛ ج 12 صص 9 تا 12 و نیز الدر المنثور سیوطی ؛ ج 6 صص 603 تا 606) و اهل تشیع( کافی کلینی ؛ ج 1 ص 286 و نیز تفسیر عیاشی ؛ ج 1 ص 249) مقصود از اهل بیت پیامبر (ص) در آیه علی ، فاطمه ، حسن و حسین (ع) است . هر چند که در گفتار پیامبر و امامان معصوم (ع) ، مراد و مقصود اعم از مصادیق یاد شده است و شامل عترت پیامبر (ص) که دارای مقام عصمت و امامت هستند نیز می شود.
البته در مواردی دیگر از اهل بیت نیز سخن رفته است که از جمله درباره اهل بیت ابراهیم (ع) در سوره هود آیه 73 است که مقصود ما در این نوشتار نیست.
جایگاه و مقام اهل بیت در قرآن و روایات
قرآن و اهل بیت(ع): یکی از موضوعاتی که قرآن کریم در جاهای گوناگون به تصریح یا تلویح بدان اشاره کرده، موضوع اهلبیت پیامبر(ص) است. آیات قرآنی در این باب بیش از آن است که کسانی از روی غرضورزی بتوانند آنها را نادیده بگیرند.
اهل (وجوه و نظایر) کسی که بدان مذهب پایبند است. اهلالاسلام: کسانی که بدان متدین هستند. اهل البیت: ساکنان خانه، زن و فرزند. (دانشنامه قرآن، قرآنپژوهی، بهاءالدین خرمشاهی) ج 1، ص 323.
اهل بیت نبی (ص): همسران، دختران و دامادش یعنی علی(ع) نیز گفتهاند: زنان پیامبر(ص) و مردانی که آل وی هستند، اهل کل نبی: امته (لسان العرب)
اهلبیت، مقصود از اهل، هر مرد و افراد قبیله و اقربا، همسر (ان) و فرزندان و همهی کسانی هستند که در نسب، دین، مسکن، شهر و وطن با او شریکند. اهل و آل هر دو یک لفظند که هاءبه الف بدل شده است (به دلیل مصغر آل که اهیل است).
لیکن آل مخصوص انسانهاست و باید به اسم عَلم اضافه شود و مضاف الیه آن مشهور و معتبر باشد، در صورتی که این شرایط در اهل لازم نیست. بیت به معنی جای بیتوته و سکونت است که شامل خیمه و ساختمان هر دو میشود. اهل بیت هرکس خاندان و عائله و همهی کسانی هستند که در خانهی او به سر میبرند. (مفردات القرآن، راغب اصفهانی، قاموس، فیروزآبادی و مجمع البحرین، طریحی ذیل مادهی اهل و بیت).
ترکیب (اهلالبیت) دو بار در قرآن آمده است: بخشایش خدا و برکات او بر شما باد ای خاندان که دربارهی اهل بیت ابراهیم خلیل (ع) است. (کشف الاسرار و عده الابرار، 4/316 و سایر تفاسیر)
قرآن برای اهل بیت پیامبر (ص) خصوصیاتی را بیان می دارد که می توان با توجه به این خصوصیات و ویژگی های یاد شده دانست که علت و سبب از تکریم ایشان و وجوب دوستی نمی تواند عامل خون و نژاد باشد. به این معنا که این خصوصیات به طور بیان می شود که بیانگر جایگاه معنوی ایشان و برای تبیین وظیفه و مسئولیتی است که بر عهده ایشان از سوی خداوند به عنوان حجت های الهی نهاده شده است.
یکی از مطالبی که قرآن برای اهل بیت بر می شمارد، اخلاص ایشان در عمل است. در آیه 8 و 9 سوره انسان به اطعام به مستمند و یتیم و اسیر اشاره می کند و می نمایاند که یکی از علل تکریم و در نتیجه کسب مقام خاص از سوی ایشان در پیشگاه الهی اخلاص ایشان است که زبانزد همگان شده است. در این آیات به خوبی بیان و تبیین شده است که محبت خدا و ترس از عذاب قیامت یکی از علل اطعام اهل بیت (ع) به درماندگان بوده است. این اطعام مخلصانه که در راه خدا انجام شده است در زمانی واقع می شود که خودشان به شدت نیازمند بوده و بدان احتیاج داشته اند با این همه دیگران را بر خود مقدم می دارند. این دیگران کسانی هستند که نه عنوان و اعتباری در جامعه دارند و نه از مقام و جایگاه اجتماعی برخوردار می باشند. این گونه است که به پاداش عمل مخلصانه و شکیبایی خود از سختی قیامت و عذاب آن رهایی می یابند و مصونیت ایشان تضمین می گردد. تاکید بر انواع نعمت های بهشتی نشان می دهد که قرآن می کوشد به شکلی گسترده و تاثیرگذار در یک سوره و در آیات چندی مساله را چنان تحکیم و استواری بخشد تا هیچ گونه دخل و تصرف و تحریف و تصحیفی اصل مطلب را مخدوش نسازد. چنان از نعمت ها و جایگاه ایشان سخن به میان می آورد که هر کس باور نماید که ایشان در این جایگاه نشسته و از غم و اندوه قیامت و رستاخیز و دوزخ رسته اند و اهل بهشت و رضوان الهی هستند و از نعم او برخوردار می باشند . به گونه ای که هیچ و شک و تردیدی را به جا نگذارد. این همه تاکید از آن روست تا همگان دریابند که اکنون در زمین با کسانی نشست و برخاست می کنند که فردایشان این گونه است و آنان در اعمال و رفتار گذشته و آینده خود چنان هستند که جز رضا و خشنودی خدا نمی خواهند و نمی جویند . این گونه بیان از خداوند آگاه به سر و اخفا و عالم به نهان و هویدا می نمایند که نباید هیچ گونه تردیدی در درستی اعمال و رفتار و شهادت ایشان داد و گواهی ایشان به معنا گواهی گواهان بهشتی است و رفتار ایشان می بایست الگو و سرمشق عمل دیگران شود. اگر کسی می خواهد خانواده ای بهتشی را بشناسد و همانند آنان رفتار کند می بایست به این خانه و آشیانه و اعمال و رفتار اهل آن توجه نماید. بنابراین گمان باطل در رفتار ایشان چه در گذشته و چه در آینده به معنای این است که گمان برنده خود در راه نیست و می بایست در صداقت و درستی و راستی خود شک کند. این بیانگر همان معنا و مفهومی است که در آیات دیگری چون سوره احزاب بدان اشاره شده است. به این معنا که عصمت ایشان و طهارت روحی و روانی اهل بیت (ع) در این آیه نموده و نمایانده شده است. اگر در باره برخی از افراد به شهادت تک خبری سخن عشره مبشره می شود و سخن و عمل ایشان را حجت بر می گیرند نباید در اهل بیت (ع) با شاهد و گواهی خدا در قرآن شکی کرد. در صورت تخالف و تضاد میان دو دسته آن که مقدم می شود عشره مبشره نیستند بلکه آنانی هستند که بهشتی بودن آنان با این آیات تایید و درستی و اخلاص عمل و گفتار پس و پیشین آنان اثبات شده است.
این که اهل بیت (ع) لباس های ابریشمی و جامه های سبز از جنس دیبای بهشتی می پوشند و بر تخت های بهشتی به استراحت و آسایش می نشینند و از هوای لطیف و به دور از گرما و سرما بهره مند می شوند و یا از سایه درختان و میوه های در دسترس آن می خورند و با ظروف سیمین و جام های بلورین از نوشیدنی های پاک و پاکیزه و گوارا پذیرایی می شوند و جوانان مروارید گونه و شاداب در خدمت ایشان هستند و آنان به شادمانی و شادابی با دستبندهای سیمین بهشتی خوش می گذرانند و از پاداش های ویژه دیگری بهره مند می شوند، همه و همه از آن روست تا این مطلب را به گونه ای بسیار بدیع به دیگران تفهیم کند که ایشان کسانی عادی ومعمولی نیستند تا بتوان خود را با آنان از این جهت قیاس کرد که آنان هم بشری چون مایند. اگر ایشان بشر هستند ولی با تلاش و کوشش و عنایت الهی به جایی رسیده اند که بهشت مشتاق ایشان است. یکی دیگر از علل برتری اهل بیت (ع) و عامل مهم وجوب احترام و دوستی ایشان آن است که آن بزرگواران با تلاش و زحمت و اخلاص در قول و عمل شبانه روز تنها برای خدا و در راه خدا کوشیدند و از هیچ امری در این راه کوتاهی و دریغ نورزیدند. این گونه می شود که مورد توجه و عنایت الهی قرار می گیرند و به مقام راسخون در علم می رسند ( آل عمران آیه 7) رسیدن به این مقام در صورتی است که انسان آن چه راه یاد گرفته به درستی عمل کند. اهل بیت هر آن چه که خدا دستور داده به خوبی و درستی عمل کرده اند به طوری که برخی از دستورها را تنها ایشان عمل کرده اند و کسی بر ایشان سبقت نجسته است که از آن میان می توان به مساله صدقه برای نجوا با پیامبر (ص) اشاره کرد. ( سوره مجادله ) همان گونه که خداوند برکات خاص خود را نصیب اهل بیت (ع) می گرداند و مقام عصمت را نیز به ایشان عطا می کند. ( احزاب آیه 33) و بر مومنان واجب می گرداند تا برای نزدیکی و جلب حب و دوستی الهی بر اهل بیت (ع) صلوات و درود فرستند ( احزاب آیه 56) و حب و دوستی ایشان را راهی برای رضایت و دوستی خدا قرار دهند تا با این روش هم از آمرزش برخوردار گردند ( شورا آیه 32) و هم از پاداش الهی بهره مند شوند( سبا آیه 47) از امام باقر (ع) روایت شده است که خداوند در آیه 23 سوره شورا از قول پیامبر (ص) می فرماید که مزد رسالت من محبت اهل بیت (ع) است و در این آیه می فرماید که آن مزد رسالت که دوستی اهل بیت بود نیز سودش به خود شما باز می گردد و شما از ثواب محبت به اهل بیت (ع) برخوردار می گردید و به این راه به محبت الهی دست می یابید. ( نگاه کنید تفسیر قمی و تفسیر نورالثقلین ذیل آیه مورد بحث)
یکی از مقاماتی که خداوند در قرآن برای اهل بیت (ع) بیان می کند مقامی است که در سوره مباهله بیان شده است. در این آیه به خوبی نمایانده می شود که آنان در پیشگاه الهی از چنان قرب و منزلتی برخوردار می باشند که می توان به سوگند به مقام ایشان به مباهله مخالفان رفت و بر دشمنان پیروز شد. اگر کسی بخواهد بر دشمن خویش چیره شود می تواند با تمسک و توسل به ایشان به مقصود و مراد خود برسد. ( آل عمران آیه 61) در مقاله مباهله آخرین راهکار روشنگری به خوبی تبیین شده است که مباهله حکم و دستوری دایمی است و می توان ازآن برای چیرگی بر دشمن بهره جست. امامت از مقامات اهل بیت (ع) است که در آیاتی از قرآن بدان پرداخته شده است که از مهم ترین این آیات می توان به آیه 55 سوره مائده اشاره کرد.
بنابراین می توان به این نتیجه دست یافت که اهتمام قرآن نه به جهت ارتباط خونی و برتری نژادی اهل بیت بلکه بر پایه تلاش های و مجاهدت های خالصانه ای است که ایشان در راه خدا متحمل شده و در راه استحکام و استواری دین از جان و مال خویش گذشته اند. بیتوته حضرت امیر مومنان در خانه رسول الله (ص) با آگاهی از اندیشه های پلید قریشیان و شمشیرهای آخته در هنگامه شب و در بستر رسول الله (ص) خفتن و جان را در کف دست نهادن یکی از این جانفشانی های اهل بیت (ع) در راه دین است. مجاهدت های حضرت امیر مومنان (ع) در تمامی جنگ ها و رشادت های بی مانند همراه با مهر و محبت به اسیر و بینوا و ییتم نمونه ای دیگر از ارادت خالصانه آنان به پیشگاه محمدی است . محبتی که محبت الهی را جلب و جذب می کند و شخص را محبوب خداوند و رسولش می گرداند: قل ان کنتم تحبون الله فاتبعونی یحببکم الله ؛ بگو اگر خدا را را دوست می دارید از من پیروی کنید تا محبوب خدا گردید.( آل عمران آیه 31) محبوبیت و رضا و خشنودی خداوند به این علل و اسباب بوده است و این گونه می شود که قابلیت می یابند تا راهنما و پیشوا مردمان گردند و به عنوان انسان کامل خلافت الهی بر زمین و زمان را به عهده گیرند. اندیشه جاهلی همانند اندیشه های نژاد پرستانه یهودیت برخاسته از امری باطل است که کرامت و شرافت انسانی را به خون و نژاد ربط می دهد و بر این باور است که "نحن ابناء الله و احبائة؛ یهودیان و مسیحیان می گفتند که ما فرزندان خدا و محبوب اوییم ( مائدة آیه 18) در حالی که در اندیشه قرآنی و بینش اسلامی هیچ یک از این امور نه برتری می آورد و نه شرافت و کرامت به دنبال خواهدداشت ؛ زیرا در نگرش اسلام وقرآن : ان اکرمکم عندالله اتقاکم ؛ بزرگوارترین شما در نزد و پیشگاه الهی پرهیزگارترین شماست .(حجرات آیه 13) از این روست که علم و حکمت و دانشی اهل بیت (ع) پاداش مجاهدات های خالصانه ایشان است ؛ زیرا خداوند در آیات بسیار بیان می دارد که اگر تقوا پیشه کنید برای شما فرقان قرار می دهم تا حق و باطل را بشناسید و پیش پای شما راه های برونرفت از مشکلات را قرار می دهم تا مخرجی به سوی رهایی پیدا کنید و از علم لدنی بهره مندتان می کنم اگر تقوا پیشه کنید و به دستورهای خداوند عمل نمایید. این گونه است که ایشان در مقام راضیه مرضیه قرار می گیرند و در مکان عبادی جلوس می کنند و از مقام خلافت الهی بهره مند می شوند و پیشوا و امام خلق می گردند.
قرآن برای تغییر نگرش عرب جاهلی تلاش های زیادی را در مدت بیست و سه ساله رسالت پیامبر انجام داد و آن حضرت (ص) برای رهایی تازیان از جاهلیت و عناصر و مولفه های آن چنان تلاش کرد که خداوند در این باره می فرماید: لعلک باخع علی نفسک ؛ تو خود را به رنج می افکنی ، با این همه تلاش و جانفشانی باز هم عرب ها و تازیان راه هدایت را چنان باید و شاید نپیمودند و بر عناصری از جاهلیت تکیه و تاکید ورزیدند. این مساله موجب شد تا ایشان را در آیات چندی مورد سرزنش قرار دهد و در آیه 54 سوره مائده از ایرانیان به عنوان قوم یحبهم یاد می کند و ضمن هشدار به مرتدان تازی و عرب ویژگی های برجسته ای را برای این قوم بر می شمارد و از آنان به عنوان یاوران دین یاد می کند.( مجمع البیان ج 3 و 4 ص 321) و در آیه 39 توبه و 38 سوره محمد (ص) ایرانیان را قومی معرفی می کند که جایگزین سست عنصران عرب می کند تا از دین دفاع کنند و راه پیامبر(ص) را بپیمایند. ( جامع البیان طبرسی مجلد 13 جزء 26 صص 85 و 86 و نیز کشاف زمخشری ج 2 ص 217 و نیز مجمع البیان ج 9 و 10 ص 164) و در آیه 3 سوره جمعه ایرانیان را به عنوان "آخرین منهم" یاد می کند که به پیامبر گرویده اند و هم ایشان هستند که به عنوان " قوم اولی باس شدید" در آیه 16 سوره فتح ، مورد تمجید و تجلیل قرار می گیرند.( جامع البیان مجلد 14 جزء 28 ص 121 و مجلد 13 جزء 26ص107 و مجمع البیان ج 9 و 10 صص 176 و 429 ) این همه از آن روست تا اندیشه نژادپرستی را در ایشان بمیراند و خود را به جهت نژادی برتر از دیگران ندانند. با این همه ایشان اسلام را به نژاد نسبت می دهند و دین را مصادره می کنند ولی خداوند با این همه ایشان را هشدارهای سخت و تند می دهد تا به راه آیند و ملاک و معیار را آن چیزی قرار دهند که خداوند قرار داده است.
بنابراین اندیشه اسلام و قرآن هیچ گونه موافقتی با اندیشه جاهلی عرب نداشته است و ملاک برتری و امامت اهل بیت (ع) نژاد ایشان نیست بلکه مقامی است که ایشان با تلاش ومجاهدت و عنایت الهی به دست آورده اند.
بنا به روایات متواتر از فریقین و روایت متواتر و مشهور ثقلین اهل بیت و عترت پیامبر(ص) ثقل دیگر قرآن هستند و برخی اهل بیت راثقل اصغر یا ثقل کبیر و قرآن را همه ثقل اکبر دانستهاند که پیامبر(ص) این دو امانت و ثقل را در اختیار امتش گذاشته است، تا اینکه روز قیامت بر او وارد شوند و از آنها دربارهی ثقلین بازخواست کند.
روایاتی که از طریق صحابه در تفسیر این آیات وارد شده بیانگر شدت اهتمام قرآن کریم و رسول گرامی (ص) نسبت به این مساله میباشد. کثرت روایات وارده در تفسیر این آیات (به خصوص در کتب روایی و تفسیری اهل سنت) آن گاه اهمیت بیشتری پیدا میکند که بدانیم به دلیل وقایع بعد از رحلت پیامبر خدا (ص) انگیزههای بسیار قوی برای از بین بردن و کتمان روایاتی که در تایید و تکریم اهل بیت از پیامبر گرامی(ص) صادر شده بود، وجود داشت. ابن عباس در کتاب روایی خود روایت کرده که دربارهی حضرت علی (ع) به تنهایی، 300 آیه نازل شده است
در این جا به ذکر چهار آیه بسنده میکنیم.
1ـ آیهی تطهیر
خداوند میفرماید: و در خانههای خود بمانید و همچون دوران جاهلیت نخستین (در میان مردم) ظاهر نشوید، و نماز را بر پا دارید و زکات را بپردازید و خدا و پیامبرش را اطاعت کنید، خداوند فقط میخواهد پلیدی (گناه) را از شما اهلبیت دور کند و کاملا شما را پاک سازد. (سورهی احزاب، آیهی 33)
علمای شیعه از نخستین روز تدوین حدیث و تفسیر با این آیه بر عصمت اهل بیت استدلال کرده و آن را یکی از دلایل عصمت این گروه دانستهاند.
از جهت مصادیق (اهل بیت) در روز نزول آیه علاوه بر کتابهای شیعه، احادیث فراوانی از طریق اهل سنت وارد شد که طبری در تفسیر خود (ج2، ص 7 ـ 5) 17 حدیث و جلالالدین سیطوی در (الدر المنثور، ج 5، ص 199 ـ 198) 14 حدیث نقل کردهاند و سند همهی آنها به صحابه و تابعال (همچون ابوسعید خدوی، انس بن مالک، ابواسحاق، ابوهریره، ابوالحمراء، سعدبن قصاص، علیبن حسین، عایشه، ابن عباس و ...) منتهی میگردد.
بر طبق این احادیث، پیامبر (ص) کسا، عبا و یا قطیفهای بر سر پنج تن (پیامبر، علی، فاطمه، حسن و حسین(ع) افکند و ام سلمه را که قصد ورود به آن را داشت بازداشت و این جمله را گفت: (خدایا اینان اهل بیت من میباشند. پروردگارا پلیدی را از آنان دور ساز) و همچنین به مدت هشت ماه یا بیشتر موقع رفتن به مسجد برای گزاردن نماز صبح درب خانه زهرا (ع) را میزد و آنان را برای نماز دعوت میکرد و آیه را تلاوت مینمود.
2ـ آیهی مودت:
(خداوند متعال میفرمایند: بگو من هیچگونه اجر و پاداشی از شما بر این دعوت درخواست نمیکنم جز دوست داشتن نزدیکانم (اهلبیتم). (سورهی شوری، آیهی 23)
دلالت آیه بر عظمت مقام اهل بیت و عصمت آنها متوقف بر بیان دو امر است:
1ـ روایات متعددی در کتب معتبر اهل سنت و شیعه در تفسیر آیه و تعیین مصادیق (القربی) وارد شده است. صحیح مسلم و صحیح بخاری و مسند احمد بن خنیل و تفسیر ثعلبی همگی از ابن عباس نقل کردهاند: وقتی این آیه نازل شد، مسلمانان از پیامبر خدا(ص) سوال کردند: اقربای شما که مودت آنها بر ما واجب شده چه کسانی هستند؟ پیامبر(ص) فرمودند: آنها علی، فاطمه و دو فرزندانشان حسن و حسین هستند. (دلایل الصدق، ج2، ص 119)
2ـ آیهی شریفه، دلالت بر وجوب مودت اهل بیت (ع) میکند و این وجوب که در مقایسه با سایر واجبات الهی از اهمیت خاصی برخوردار است دلیل بر افضلیت آنها و برگزیده بودن از طرف خداوند است، زیرا در غیر این صورت اختصاص آنها به وجوب مودت بیمورد بود چنان که در مورد سایر پیامبران مودت اقربا را به عنوان فرد تبلیغ رسالت قرار نداد.
3ـ آیهی مباهله:
هرگاه بعد از علم و دانشی که به تو رسیده باز کسانی دربارهی مسیح با تو به ستیز برخیزند، بگو: بیایید ما فرزندان خود را دعوت کنیم شما نیز فرزندان خود را، ما زنان خویش را دعوت نماییم شما نیز زنان خود را ما از نفوس خود و کسی که همچون جان ماست دعوت کنیم شما نیز از نفوس خود آنگاه مباهله و نفرین کنیم و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم. (سورهی آل عمران، آیهی 61)
این آیه، به داستان مباهله میان پیامبر (ص) و مسیحیان اهل نجران اشاره دارد. در توضیح آیهی مبارکه به دو نکته اشاره میشود:
1ـ مفسرین شیعه و سنی اتفاقنظر دارند که لفظ (ابنائنا) اشاره به امام حسن و امام حسین (ع) و لفظ (نسائنا) و (انفسنا) به ترتیب، اشاره به حضرت فاطمه زهرا (س) و علی(ع) دارد مسلم و ترمذی در کتابهای خود در باب فضایل علی (ع) از سعدبن ابی وقاص روایت کردهاند که: وقتی آیه نازل شد، پیامبر(ص)، علی، فاطمه و حسن و حسین(ع) را فراخواند، سپس فرمودند: خداوندا اینان اهل من میباشند. (دلایل الصدق، ج2، ص 135).
2ـ از آنجا که پیامبر(ص) از میان همهی اقارب و خویشاوندان خود تنها این عده قلیل را به امر الهی برای مباهله برگزید، آشکار میگردد که این عده مورد عنایت خاص خدا و تکریم پیامبر(ص) میباشند.
4ـ آیهی (فتلقی آدم)
دربارهی داستان حضرت آدم چنین آمده:
سپس آدم از پروردگارش کلماتی را دریافت نمود و خدا بر او بخشید پس توبه او را پذیرفت همانا خداوند توبهپذیر و مهربان است. (سورهی بقره، آیهی 37)
در کتب شیعه و سنی روایاتی در تفسیر آیه نقل شده که مصداق (کلمات) را اهل بیت دانسته است. از جمله جلالالدین سیوطی در تفسیر (الدر المنثور) ذیل همین آیه، از ابنعباس روایت کرده که گفت: از رسول خدا(ص) در مورد کلماتی که حضرت آدم از خداوند دریافت کرد و موجب پذیرش توبه او شد، سوال کردم پیامبر خدا(ص) فرمودند: حضرت آدم به حق محمد(ص)، علی، فاطمه، حسن و حسین(ع) از خداوند طلب بخشش کرد و خداوند هم پذیرفت.
اهلبیت از سه منظر مورد بررسی قرار می گیرد : از منظر خود قرآن ، از منظر پیامبر اکرم و از منظر صحابه و تابعین.
1. از منظر قرآن :
در قرآن کریم آیاتی با این مضامین که درک و فهم حقیقت قرآن برای همهی انسانها میسر نیست ، وجود دارند. از جملهی آن آیات این آیات شریفه است : « إِنَّهُ لَقُرْآنٌ کَرِیمٌ فِی کِتَابٍ مَّکْنُونٍ لَّا یَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ تَنزِیلٌ مِّن رَّبِّ الْعَالَمِینَ»
«همانا آن قرآنی است گرامی منزلت ، در کتابی مکنون که جز پاکان دست بر آن نزنند و نازل شده از سوی پرودگار جهانیان است.»
مفهوم آیه این است که تنها پاکان میتوانند به قرآن دست بزنند. بدیهی است که مس ظاهری تنها منظور نیست ، بلکه مس اعم از مس ظاهری که همان دست زدن به قرآن است و مس باطنی که درک حقایق و معارف قرآن است ، میباشد ؛ یعنی برای دست زدن به قرآن باید از طهارت ظاهری برخوردار بود و برای درک معارف قرآن از طهارت باطنی. با توجه به اهمیت موضوع و حساسیت قرآن نسبت به آن، مس باطنی بیشتر تناسب دارد تا مس ظاهری.
اگر این آیه را در کنار آیه تطهیر قرار دهیم ، به روشنی پاکانی را که شایستهی درک معارف قرآن هستند ، میشناسیم ، در نتیجه اینکه : اهلبیت به قرآن دسترسی دارند. یعنی معارف قرآن در اختیار آنان است.
بنابراین اهلبیت به عنوان انسان های پاک و مطهر ، شایستگی دسترسی به معارف و حقایق قرآن را دارند. بدیهی است چنین کسانی که به فرمودهی خود قرآن توان و لیاقت درک و فهم قرآن را دارند ، در تفسیر این کتاب مقدس نسبت به دیگران شایسته تراند و دیگران باید یا تفسیر را آز آنان بگیرند و یا اگر خود به تفسیر میپردازند ، باید در چارچوب معین شده از سوی آن بزرگواران ، حرکت کنند. در غیر این صورت به بیراهه میروند.
آیهی دیگری که در این زمینه قابل بررسی است ، این آیه شریفه است : «وَ مَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِکَ إِلاَّ رِجَالاً نُّوحِی إِلَیْهِمْ فَاسْأَلُواْ أَهْلَ الذِّکْرِ إِن کُنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ» پیش از تو نفرستادیم مگر مردانی را که به آنها وحی کرده بودیم ،پس اگر نمیدانید از اهل ذکر سئوال کنید.
در اینکه منظور از اهل الذکر چه کسانی هستند ؟ دیدگاههای متفاوتی مطرح شدهاند ، اهل علم و آگاهان به اخبار امت های گذشته ، اهل کتاب و اهل قرآن از مهمترین مصادیقی است که در آن دیدگاهها ارائه شدهاند. اما به اعتقاد بسیاری از مفسران منظور از اهل الذکر اهل قرآن است ، به طور قطع آن عدهای هستند که نسبت به معارف و حقایق قرآن آگاهی کامل و جامع دارند ، نه کسانی که هیچ آگاهی در این زمینه ندارند. براساس استنتاجی که ما از دو آیه مطهرون و تطهیر داشتیم و همچنین روایات فراوانی که در این زمنیه وجود دارند و دیدگاه بسیاری از بزرگان تفسیری ، اهلبیت تنها کسانی هستند که آگاهی کامل و جامع در مورد قرآن و علوم مربوط به آن دارند. پس در زمینه تفسیر قرآن از همه شایستهترند.
وشاء میگوید : از امام رضا (ع) پرسیدم آیه : « فَاسْأَلُواْ أَهْلَ الذِّکْرِ إِن کُنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ » به چه معناست ؟
فرمود : ما اهل ذکر هستیم و ما سئوال شوندگان هستیم.
امام صادق میفرماید : برای ذکر دو معناست : قرآن و محمد و ما اهل ذکر هستیم به هر دو معنای آن، اما اینکه ذکر به معنای قرآن باشد ، این آیه دلالت دارد : « وَأَنزَلْنَا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَیْهِمْ» و همچنین ای آیه شریفه : «وَإِنَّهُ لَذِکْرٌ لَّکَ وَلِقَوْمِکَ وَسَوْفَ تُسْأَلُونَ» اما اینکه معنای ذکر پیامبر است از این آیه استفاده میشود : «فَاتَّقُوا اللَّهَ یَا أُوْلِی الْأَلْبَابِ الَّذِینَ آمَنُوا قَدْ أَنزَلَ اللَّهُ إِلَیْکُمْ ذِکْر رَّسُولاً یَتْلُو عَلَیْکُمْ آیَاتِ اللَّه»
2. از منظر پیامبر (ص) :
در بارهی رابطه اهلبیت باقرآن و جایگاه آنان در علومی مربوط به قرآن احادیث زیادی از پیامبر اکرم نقل شدهاند که بررسی همهی آنها از حوصله این بحث خارج است ، ولی به عنوان نمونه به چند حدیث اشاره میشود.
این حدیث در منابع حدیثی اهل سنت و شیعه با تعابیری گوناگون آمده به ویژه این قسمت از حدیث کتاب الله و عترتی که در بعضی منابع کتاب الله و اهل بیتی آمده و در برخی هم کتاب الله و عترتی اهل بیتی و در منابعی دیگر هم با یکسره اختلافاتی در تعبیر، ولی روی هم رفته در صحت طرق و سندهای این حدیث شکی نیست، زیرا تعداد 33 نفر از اصحاب این را نقل کردهاند.
علاوه بر اینها، ائمه نیز در طول زمان زندگیشان این حدیث را از پیامبر نقل فرمودهاند. صاحب عبقات اسامی 19 نفر از تابعین و بیش از 300 نفر از علما و حافظان حدیث اهل سنت را ذکر کرده که همگی این حدیث را نقل نمودهاند.
در این حدیث پیامبر اهلبیت را عدل و همتراز قرآن دانسته، همتراز در هدایتگری، عصمت، دوام و پایداری تا قیامت، حجت بودن سخن، واسطه بودن بین خدا و مردم و ... تمام جهتهای همتراز بودن اهلبیت با قرآن بیانگر این واقعیت است که هر گونه فرمایش آنان در هر زمینهای از اعتبار و حجیت برخوردار است. از اینجا نتیجه میگیریم که سخنان آنان در زمینهی تفسیر قرآن نیز مانند دیگر فرمایشات شان از حجیت برخوردار است.
ابن عباس از پیامبر روایت کرده است که فرمود: ان علیاً هو اخی ... ان الله انزل علی القرآن ... و من ابتغی علمه عند غیر علی هلک همانا علی برادر من است ... خداوند قرآن را بر من نازل کرد ... و هر کس دانش قرآن را در نزد غیر علی بجوید هلاک شده است.
سلمان فارسی میگوید در آخرین بیماری که پیامبر با آن درگذشت، نزد ایشان بودم. آن حضرت در بارهی علی خطاب به فاطمه فرمود: دخترم شوهرت فضایلی دارد: ایمان او به خدا ... احدی از امت من در این امر بر او پیشی نگرفته است و دانش او به کتاب خدا و سنت من، هیچ فردی از امت من همهی علم مرا نمیداند جز علی. خداوند به من علمی آموخت که جز من کسی از آن آگاه نیست و به من دستور داد تا آن را به علی بیاموزم و چنین کردم.
3. از منظر صحابه و تابعین :
ابن عباس شاگرد علی در تفسیر قرآن بود، او به این مقام افتخار میکرد و با همهی شهرت و اعتباری که در این باره داشت میگفت: من در مقابل علم علی همچون قطرهای از دریا هستم. یا کسی پس از رسول خدا داناتر از علی به قرآن نبود.(49) نیز از همین ابن عباس است که میگوید: من تمام تفسیرم را از علی گرفتم و از غیر او چیزی نگرفتم.
حاکم حسکانی در روایتهای جداگانه ای از عطاء و عمیر بن عبد الله آورده است که عامر شعبی، عایشه، عبد الله بن عمر و عطاء بن ابی رباح، علی را آگاهترین مردم به قرآن میدانستند.
عبد الله بن مسعود که یکی از اصحاب ارزشمند و قاری قرآن و شخصیت برجسته قرآنی به شمار میآمد، میگوید: بر پیامبر هفتاد سوره از قرآن را قرائت کردم و معنایش را فرا گرفتم، بقیه را بر بهترین این امت بعد از پیامبر یعنی علی قرائت نمودم.